Web Analytics Made Easy - Statcounter

دوست و همراه شهید حسین تقی‌پور گفت: ناگهان عده‌ای از آشوبگران که در دست‌هایشان پنجه‌بوکس داشتند دو طرف ما را گرفتند و به ما حمله‌ور شدند.

به گزارش خبرنگار فرهنگی ایران اکونومیست، دود، آتش، خون، وحشت و ناامنی همه آن چیزی است که این روزها اغتشاشگران بعد از تجمعات وحشیانه‌ای که به کتک زدن و قتل مأموران حافظ امنیت و مردمِ خواهان آرامش ختم می‌شود به‌ارمغان می‌آورند، همانهایی که با دلارهای آمریکایی و سعودی قانع می‌شوند تا مردم را در کوچه و خیابان شهر خودشان به جان هم بیندازند و هر کسی را که مانع اهدافشان شود حذف کنند،

حالا یا با پنجه‌بوکس و چاقو و یا با گلوله سلاح‌هایی که کومله و دموکرات از آن سوی مرزها برایشان فرستاده‌اند به مردم حمله‌ور می‌شوند، و باز هم این مدافعان امنیت کشورند که هرازچندگاهی اطلاعیه شهادتشان به‌دست مزدوران آشوبگر در شهر پخش می‌شود و شرمندگی از زلال چشم‌های اشک‌آلود فرزندانشان برایمان باقی می‌ماند، شهدایی که برای امنیت شهر و سرفرازی کشور سینه سپر کرده‌اند و از برنامه‌های رنگارنگ براندازان لندن‌نشین نمی‌هراسند.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

شهید تقی‌پور از بسیجیان فعال اسلام‌شهر و سپاه محمد رسول الله(ص) تهران بزرگ چندی پیش در حالی که برای ایجاد امنیت و آرامش شهر در صحنه درگیری‌ها حضور پیدا کرده بود توسط اغتشاشگران و عناصر ضدانقلاب در محله تهران‌پارس به‌شدت مجروح شده ساعاتی بعد به درجه رفیع شهادت نائل آمد. او اصالتاً اهل میانه و ساکن اسلام‌شهر بود و یک فرزند 17ساله از او به‌یادگار مانده است.

نقی تقی‌پور برادر شهید حسین تقی‌پور است، وقتی برادرش به شهادت می‌رسد، او به‌همراه مادر در شهرستان بود، سال‌هاست دور از برادر در شهرستان ساکن است.

او در گفت‌وگو با از شهادت برادر گفت: من از سر کار آمده بودم خانه و داشتم نهار می‌خوردم که عمویم زنگ زد، قبل از آن به گوشی مادرم زنگ زده بود و گفته بود نقی با من تماس بگیرد، بلند شدم گوشی را از مادرم گرفتم.

عمو گفت 'یک‌جوری صحبت کن که مادرت متوجه نشود.'، گفت 'مادرت را بردار و با همه بیایید تهران.'، گفتم 'چه شده؟'، گفت 'بیا، حسین حالش خوب نیست.'، گفتم 'عمو، به من راستش را بگو، چه شده؟' گفت 'در این شلوغی‌ها بیرون رفته و مجروح شده است'. من هم با مادرم آمدیم تهران، همان موقع وقتی که دوباره با عمویم تماس گرفتم تقریباً متوجه شدم که شهید شده است.

ما دوست نداریم مردم با مردم درگیر شوند/ یک عده‌ای از آن طرف مردم را تحریک می‌کنند

خبر شهادت برادر آن هم در جریان اغتشاشات تهران همان‌قدر که برای برادر سنگین و غم‌انگیز بود، تعجب‌آور هم بود، برادری که عادت نداشت با کسی درگیر شود، آرامش او زبانزد خانواده بود و همه او را با مهربانی‌اش به‌خاطر دارند، حالا چه شده است که در جریان اغتشاشات مجروح و شهید می‌شود؟

قطعاً او با کسی درگیر نشده است و ضدانقلاب فرصت‌طلب برای حذف امثال حسین که حامی دفاع از امنیت کشور بودند، فرصت را از دست نداده است، برادر شهید دراین‌باره گفت: دوست دارم از همین کاسب‌های محل و مغازه‌داران و مردم عادی بپرسید که برادرم چه‌جور آدمی بود، همه خواهند گفت که آدمی خیلی صاف، ساده و دل‌رحم بود. شنیدم روزی که شهیدش کردند، همکار و رفیقش را مردم گرفته بودند و برای نجات آنها آمده بود.

او ادامه داد: مردم بدانند ما دوست نداریم مردم با مردم درگیر شوند، حالا یک عده‌ای از آن طرف مردم را تحریک می‌کنند و مردم را به جان هم انداخته‌اند، اما برادر من در همین شرایط برای کمک به هر کسی که در معرکه بود، اگرچه یکی از مردم معمولی، اگرچه پلیس یا رهگذر اگر هرکس را در درگیری گرفتار آشوبگران می‌دید به کمکش می‌رفت، اخلاق و خصوصیاتش این‌شکلی بود، دل‌پاک و دل‌رحم بود.

سیدمجتبی موسویان دوست شهید است، کسی که تا لحظات آخر حیات او همراهش بوده است. او در گفت‌وگو با نحوه مجروح شدن شهید حسین تقی‌پور توسط عناصر ضدانقلاب و آشوبگر و بعد شهادتش را دقیق توصیف کرده، گفت: من و حسین آقا چند وقتی در بسیج فعالیت داشتیم. به حسین هم گفته بودم کسی متوجه نشود ما در بسیج فعالیت می‌کنیم. سعی می‌کردیم گمنام کار کنیم. آن روزی که رفته بودیم در منطقه تهران‌پارس، دلش می‌سوخت، می‌گفت 'این مردم حواسشان نیست و متوجه نیستند که چه‌کار می‌کنند.'، می‌گفت 'اینها همه کار دشمن است.'

اما در روز حادثه چه گذشت؟ شهید تقی‌پور چطور به شهادت رسید؟ موسویان دراین‌باره گفت: ما رفته بودیم برای اینکه ببینیم چه‌کسانی به این اعتراض‌ها و شلوغی‌ها دامن می‌زنند و سعی می‌کردیم سردسته‌های آن‌ها را شناسایی کنیم. در آن شلوغی لیدرها را شناسایی کردیم و رفتیم برای دستگیری. وقتی او را گرفتیم اول یک‌سری آمدند دور ما که 'چرا یک نفر را دستگیر کرده‌ای؟'، گفتیم 'این مجرم است و باید او را تحویل نیروی انتظامی بدهیم تا جرمش ثابت شود. مطمئن باشید اگر چیزی نباشد آزادش می‌کنند.'، سعی می‌کردیم مردم را آرام کنیم.

عده‌ای که در دست‌هایشان پنجه بوکس داشتند دو طرف ما را گرفتند و حمله‌ور شدند

وی افزود: یک‌دفعه عده‌ای که در دست‌هایشان پنجه‌بوکس داشتند دو طرف ما را گرفتند، نزدیک هفت هشت نفر بودند، به ما حمله‌ور شدند، حسین بالای سر مجرم بود. من داد زدم و گفتم 'حسین، جلو نیا و فقط فیلم و عکس بگیر'. آن آشوبگران به ما حمله کردند، من را به‌همراه یک نفر دیگر می‌زدند، حسین هول شده بود و سید سید می‌کرد، گفتم 'حسین، فقط جلو نیا و همان‌جا بمان و مجرم را نگه‌دار تا بچه‌های پشتیبانی برسند'. جمعیت حمله‌کننده سعی کردند مجرم را فراری بدهند. من یک لحظه دیدم حسین عقب‌تر است، به‌سمت مجرم دویدم که او را به یگان ویژه بسپارم، گفتم که حسین عقب بماند ولی حسین گوش نکرد پشت‌سر من آمد، تا وسط‌های خیابان دویدیم.

دیدم حسین سرش را پایین نیاورده است و ضربات در سرش می‌خورد

دقیقاً دور فلکه سوم بودیم، تا وسط خیابان دویدیم، می‌خواستیم تا آن دست خیابان که بچه‌های یگان ویژه هستند برویم، عده‌ای دیگر ریختند سرمان و با پنجه‌بوکس می‌زدند، دیدم حسین سرش را پایین نیاورده است و ضربات در سرش می‌خورد، من سرم را بین دست‌ها مخفی کردم که ضربات کمتری به سرم بخورد، متهم را از دستم کشیدند و بردند، با هزار مکافات و کتک‌کاری سعی کردم حسین را از زیر ضربات آنان بیرون بکشم.

موسویان در ادامه درباره شدت مجروحیت حسین گفت: بچه‌های یگان ویژه سعی می‌کردند صف اغتشاشگران را بشکنند و به ما ملحق شوند چون آنجا خیلی شلوغ بود، با بدبختی به ما رسیدند، با مشقت به ما رسیدند، حسین را آزاد کردیم و پیش بچه‌های یگان ویژه رفتیم، بعد از آن یک ساعتی حسین کنار من بود ولی از نظر ظاهری حسین انگار قوی‌تر از من نشان می‌داد، یعنی ظاهرش سرحال‌تر و بهتر از من بود، اما ضربات متأسفانه به سرش خورده بود و صدمه زده بود، من دقیقاً وسط درگیری بودم، به من خیلی ضربه خورده بود نمی‌دانم چرا این‌همه ضرباتی که به من خورد من الآن زنده‌ام ولی حسین رفت.

حسین در همان آمبولانس به کما رفت

او از شهادت دوستش در کمال ناباوری‌اش گفت: یک ساعتی با هم بودیم، گفتیم 'برگردیم سر مقرمان.'، گفتم 'حسین، می‌توانی برگردی، من حالم خوب نیست.'، حسین قبول کرد برگشت، منتظر حسین بودم، از حال رفتم. از حال که رفتم به‌هوش بودم حسین را دیدم. او خودش را به من رساند ولی بعدش حسین هم از حال رفت و اورژانس هر دو را به بیمارستان برد. من آنجا خوب شدم ولی حسین در همان آمبولانس به کما رفت، با دستگاه خواستند او را احیا کنند ولی نشد و حسین از بین ما رفت.

گروه‌هایی با تجهیزات فضای اغتشاش را مدیریت می‌کردند/ فضا را به‌سمتی می‌بردند تا مردم را عصبانی کنند

دوست شهید مدافع امنیت از تسلط خودش و حسین بر منطقه درگیری گفت: وقتی یکی از لیدرهای معرکه آن شب را شناسایی و دستگیر کردیم، ضدانقلاب‌های حامی او همه‌کاری کردند تا پای این فرد به دفتر یگان ویژه نرسد. او دراین‌باره گفت: آن آشوبگری که شناسایی کرده بودیم، کسی بود که بین بوته‌ها خودش را مخفی کرده بود و با موبایلش کارهایی انجام می‌داد، از همه لحاظ مشکوک بود. وقتی ما او را دستگیر کردیم موبایلش را پرت کرد و یکی دیگر موبایل را گرفت و رفت، یعنی داشت یک مدیریتی انجام می‌داد، از دور بچه‌های یگان ویژه را رصد می‌کرد.

ما او را شناسایی کردیم و فقط خواستیم تحویلش بدهیم، گفتیم جرمش مشخص می‌شود و اگر چیزی نباشد آزاد می‌شود. اگر جرمشان ثابت شود محاکمه می‌شوند، ولی گروه‌هایی که سمت ما آمدند با تجهیزات و پنجه‌بوکس‌هایی که داشتند فضای اغتشاش را مدیریت می‌کردند، معلوم بود آماده درگیری بودند و کاری که می‌کردند فضا را به‌سمتی می‌بردند تا مردم را عصبانی کنند، فحش‌هایی می‌دادند و حرف‌هایی می‌زدند تا تنش را بالا ببرند.

شهید تقی‌پور شناخت و اشراف خوبی به وضعیت اغتشاشات تهران پیدا کرده بود، جنس آشوب‌ها را شناخته بود و تفاوت اعتراضات را با این حملات ساختارشکن به‌خوبی می‌دانست، موسویان دراین‌باره گفت: ما چند شبی بین مردم حرکت می‌کردیم، با حسین چند روزی چرخیده بودیم، نگاه می‌کردیم رصد می‌کردیم، اعتراض مردم بود ولی یک جاهایی دامن زدن به اعتراضات بود یعنی برخی زیر شعله را بنزین می‌ریختند و شعله‌ورتر می‌کردند.

آدم‌هایی دیدیم که لیدر اغتشاش بودند ولی در لباس بچه‌های نظامی، ما این را دیدیم و حتی برخی را گرفتیم، مثلاً از کنار مردم عادی که رد می‌شد گاز اشک‌آور می‌زد، رفتیم بررسی کردیم این اصلاً نه جزو بچه‌های بسیج بود و نه سپاه، فقط می‌خواست مردم را عصبی کند، مردم در آن لحظه کارت طرف را نمی‌بینند و نمی‌دانند چه‌کاره است.

موسویان از تکرار تاریخ دراین‌باره‌ها گفت: مردم اگر از نظر رسانه ضعیف باشند راحت سر این مسائل گول می‌خورند. ما در طول تاریخ هم آدم‌هایی داشتیم که در لباس روحانیت و مذهب می‌آمدند و کارهای عجیب و غریب می‌کردند. شهید باهنر و شهید رجایی را می‌بینیم که کسی مثل کشمیری شهیدشان می‌کند. کشمیری کسی بود که از خیابان حرکت می‌کرد، سه دقیقه مانده به دفتر کارش اذان گفتند، اول وقت کنار خیابان می‌ایستاد تا نماز بخواند، ما باید از تاریخ درس بگیریم.

در عرصه انقلاب تاریخ دوباره تکرار می‌شود. کسانی که به‌حرمت انقلاب و جمهوری اسلامی به منفعتی رسیدند الآن میدان‌داری می‌کنند، برخی سلبریتی‌ها و چهره‌هایی که همین مردم بزرگشان کردند الآن دارند مردم را تحریک می‌کنند نسبت به مقدسات و ارزش‌های دینی و ارزش‌های انقلابمان شورش کنند. حسین هم از اول این دغدغه را داشت.

او بصیرت سیاسی شهید تقی‌پور را تحسین می‌کند که در چنین شرایطی هم تلاش داشت دشمن پیشِ‌رو را خوب بشناسد، موسویان دراین‌باره گفت: من با حسین زیاد بحث می‌کردم، می‌گفتیم دشمن می‌آید یک ضربه می‌زند بعد بازخوردش را می‌گیرد اگر بازخورد به‌نفعش باشد در همان زمین عکس‌العملی می‌گذارد، قشر ترک و کرد ما نسبت به ناموس خیلی حساس است، ما این را می‌دانیم، دشمن سعی می‌کند این قشرها را تحریک کند چون بحث تجزیه‌طلبی مطرح است و بحث اینکه بخواهند ایران را تضعیف کنند، سعی می‌کنند کشته‌سازی انجام بدهند.

دشمن می‌خواهد مردم پشت انقلاب را خالی کنند/ حسین می‌گفت 'ما پشت این انقلاب می‌مانیم'

دوست شهید تقی‌پور ادامه داد: حالا دشمنی که از آن جبهه نتوانست به نتیجه برسد جبهه جدیدی برای خودش انتخاب کرده است. اگر رسانه ما درست عمل نکند دشمن سریعاً وارد عمل می‌شود و خبرهای اشتباهی منتشر می‌کند. من و حسین با هم خیلی بحث می‌کردیم، دغدغه داشتیم که دشمنان می‌خواهند موضوع را به کجا برسانند، من می‌‌گفتم؛ 'حسین! می‌خواهند انقلاب را که دیدند موفق بوده است و در عرصه تحریم و فشار نتوانستند تغییر دهند و به نتیجه برسند، از درون تضعیف کنند تا مردم پشت انقلاب را خالی کنند و کسی نباشد که از این انقلاب دفاع کند.'

حسین گفت 'مگر می‌شود؟ ما هستیم. ما پشت این انقلاب می‌مانیم' و دغدغه سر این قضیه داشت که چرا مردم حواسشان نیست. حسین دست دوستی در دل خودش با خدا و امام حسین(ع) داشت و نمی‌دانم چه‌عهدی بسته بود که احساس می‌کنم حسین آن شب وصل شده بود به خدا، دنبال شهادت و دنبال سعادت بود.

+

منبع: خبرگزاری تسنیم

منبع: ایران اکونومیست

کلیدواژه: شهید حسین تقی پور بچه های یگان ویژه دراین باره گفت شهید تقی پور پنجه بوکس حمله ور تا مردم عده ای دست ها ما رفت

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت iraneconomist.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایران اکونومیست» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۶۲۰۸۷۳۰ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

پیکر شهید جلال اعتماد در زادگاهش قروه آرام گرفت

پیکر شهید مرزبان "جلال اعتماد" پس از تشییع بر دوش مردم و مسئولان، در گلزار شهدای شهر دزج قروه به خاک سپرده شد. - اخبار استانها -

به گزارش خبرگزاری تسنیم از قروه، پیکر شهید ستوان دوم "جلال اعتماد" مامور مرزبانی فراجا پیش‌ازظهر امروز با حضور پرشور و باشکوه مردم انقلابی و ولایتمدار، خانواده‌های معظم شهدا، ایثارگران، معاون سیاسی امنیتی استاندار، فرماندهان انتظامی و مرزبانی استان کردستان و شماری از مسئولان شهرستان قروه تشییع شد.

پیکر شهید مرزبان با ادای احترام نظامی وارد جمعیت شد و استقبال‌کنندگان با نثار گل و دود اسپند از مدافع وطن به گرمی استقبال کردند.

مردم انقلابی و شهیدپرور قروه از مقابل ستاد فرماندهی انتظامی قروه تا میدان شهید قاسم سلیمانی این شهر، پیکر مطهر شهید مرزبان را بر روی دستان خود تشییع و به سمت زادگاهش در شهر دزج این شهرستان رهسپار کردند.

این مسیر به برکت خون شهدا امروز مملو از جمعیت مشتاقی بود که ساعتی قبل از موعد رسمی مراسم، از راه‌های دور و نزدیک؛ از مرکز استان گرفته تا شهر قروه آمدند تا یکی دیگر از فرزندان این شهرستان را تا خانه ابدی همراهی کنند.

پیکر شهید اعتماد پس از تشییع بر دوش مردم و مسئولان و اقامه نماز بر پیکر شهید، در گلزار شهدای دزج به خاک سپرده شد.

شهید اعتماد جانش را تقدیم مردم کرد

حجت‌الاسلام عابدین رستمی، امام جمعه شهرستان قروه در این مراسم با گرامیداشت یاد و خاطره شهدای انقلاب اسلامی و تبریک و تسلیت به خانواده این شهید والامقام و همه همرزمان و مدافعان امنیت اظهار داشت: شهید «جلال اعتماد» نماد ایستادگی و غیورمردی است که با شجاعت از مرزهای استان مرزبانی کرد و اجازه نداد بدخواهان به کشور نفوذ کنند.

وی با بیان اینکه شهید اعتماد جانش را در راه امنیت مردم و استان فدا کرد، گفت: استان کردستان سرزمین مجاهدت‌های خاموش و سرزمین شهدایی است که به گفته شهید بروجردی باید با وضو در این استان قدم برداشت. از ابتدای انقلاب اسلامی و زمانی‌که پیشمرگان مسلمان کُرد در برابر گروهک‌ها و نظام سطله ایستادند، بابِ شهادت در این استان آغاز شده و همچنان ادامه دارد.

امام جمعه قروه با اشاره به اینکه امروز بعد از 45 سال همچنان خانواده‌ها و فرزندان این دیار برای حفظ امنیت کشور ایثار و جانفشانی می‌کنند، خاطرنشان کرد: شهرستان قروه در 12 سال اخیر بیش از 45 شهید تقدیم نظام کرده است. کردستانی‌ها گرچه از ظلم و ستم دشمنان و ضدانقلاب زخم دیده اما کمر خم نکرده و همواره در مقابل همه توطئه‌ها و فشارهای بیگانگان ایستاده‌اند.

وی افزود: امروز مردم قروه و شهر دزج میزبان شهید گلگون کفن دیگری هستند که از دارایی و جان خود گذشت تا ما در امنیت به سر ببریم و خداوند نیز امروز اجر او را با شهادت داد.

رستمی با تأکید بر اینکه فرهنگ ایثار و شهادت همواره ادامه دارد، یادآور شد: دشمنان و گروهک‌های مزدور ضدانقلاب باید بدانند که آمریکا و اسراییل به عنوان سران آنان، به برکت خون شهدا و رشادت‌های جبهه مقاومت در حال نابودی هستند.

امام جمعه شهرستان قروه عنوان کرد: بابِ شهادت در میان نیروهای مسلح از جمله مرزبانی همچنان باز است و هر روز در گوشه و کنار ایران اسلامی نیروهای خدوم حافظ امنیت برای تأمین کشور و استان ایثار و جانفشانی می‌کنند.

به گزارش تسنیم؛ ستواندوم جلال اعتماد، شامگاه چهارشنبه 12 اردیبهشت ماه بر اثر درگیری با گروهک‌های معاند در مرز هه‌نگه ژال بانه، مجروح و صبح روز گذشته به درجه رفیع شهادت نائل آمد. از این شهید گرانقدر یک دختر 4 ساله به یادگار مانده است.

سند افتخار استان کردستان برای حفظ انقلاب تقدیم بیش از 5400 شهید است که از آن زمان تاکنون نیز صدها شهید دیگر از سپاه، انتظامی و مرزبانی تقدیم انقلاب شده که هر کدام اسطوره‌ای از جانفشانی در راه دفاع از وطن و امنیت کشو و استانمان هستند.

انتهای پیام/481/

دیگر خبرها

  • پیکر مطهر معلم شهید «حجت‌الله یوسفیه» در ورامین تشییع شد
  • پایان ۳۹ سال غربت/ تشییع پیکر معلم شهید در ورامین
  • دست پر «مکتب حاج قاسم» در نمایشگاه کتاب تهران
  • روایت دختران حاج قاسم از اصفهان تا خانه پدری
  • پیکر شهید جلال اعتماد در زادگاهش قروه آرام گرفت
  • پیکر شهید «جلال اعتماد» در قروه تشییع شد
  • تشییع پیکر شهید مرزبان جلال اعتماد در بانه+فیلم
  • شهید گمنام در رفسنجان آرام گرفت
  • پیکر شهید «جهانگیر بیات» در ماهدشت تشییع و تدفین شد
  • تدفین پیکر مطهر ۲ شهید گمنام در کرمان